«رونمایی از ماهنوشته های دکتر سوزان و صندلی داغ بنیان گذار اصالت کلمه»
عصر یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸، اداره آموزش و پرورش ناحیه یک کرمانشاه با همکاری موسسه فرهنگی_ هنری قلم سبز مرصاد، همایش رونمایی از مجموعه فراشعر«ماه نوشته های یک فرازمینی» نوشته دکتر مهوش سلیمان پور-نویسنده توانا از مکتب فلسفی_ ادبی اصالت کلمه -را در پژوهشسرای دانش آموزی جنب خانه معلم کرمانشاه برگزارکرد.
ابتدا در کلیپی زیبا که از سوی اندیشکده کلمه گرایان کرج تهیه شده بود به تاریخچه این مکتب و اعضا و آثار آن ها پرداخته و اشاره شد که جنبش عریانیسم سال هاست توسط فیلسوف بزرگ معاصر، جناب استاد آرش آذرپیک به عنوان چهارمین نظام فلسفی جهان اسلام مطرح شده به طوری که بیش از صد رساله دکترا و کارشناسی ارشد در شاخه های گوناگون علوم انسانی همانند ادبیات، حقوق، روانشناسی، زبانشناسی، مدیریت، جامعه شناسی، معناشناسی و… در تشریح مبانی این مکتب در دانشگاه های معتبر کشور ارائه شده است.
اجرای برنامه با مجری توانمند استان، بانو کوثر مهدی زاده بود. ایشان ضمن معرفی کتاب «ماه نوشته های یک فرازمینی» اثر برجسته دکتر مهوش سلیمان پور، چند تن از اساتید صاحب قلم غرب کشور را دعوت به شعرخوانی کرد.
جلسه با شعرخوانی اساتید گرامی از جمله جناب پرویز بنفشی، جناب محمود امینی(مسئول انجمن ادبی آفتاب کرمانشاه)، بانو ایران علی کرمی و جناب جلیل جهانسوز آغاز شد. همچنین استاد رضا حساس نیز به ایراد سخنرانی کوتاهی در باب دوستی خود و جناب استاد آرش آذرپیک پرداخت.
در این همایش که با حضور بنیان گذار مکتب اصالت کلمه _جناب استاد آرش آذرپیک و پدر و مادر ارجمند ایشان، چند تن از اعضای مکتب اصالت کلمه از جمله محمدرضا آذرپیک، رحمت غلامی، زرتشت محمدی، نیلوفر مسیح، آوین کلهر، میثم میرزاپور، طاهره احمدی، مهسا صفری و دکتر مهوش سلیمانپور (نویسنده اثر) برگزار شد اساتید بزرگی از جمله دکتر رؤیا رضایی، دکتر جلیل نیک نژاد، دکتر سعید امامی، دکتر محمودی، دکتر مهین دایی چین، دکتر سیمین عزیزی فر، دکتر نعمتی، دکتر خسروی، استاد اسفندیار رشیدی، استاد رضا حساس و جناب دانا حضور داشتند.
در این همایش، اساتید دانشگاه از جمله دکتر جلیل نیک نژاد، استاد اسفندیار رشیدی و دکتر سعید امامی در خصوص مکتب اصالت کلمه سخنرانی کردند.
همچنین نیلوفر مسیح و زرتشت محمدی به نمایندگی از مکتب ادبی_فلسفی اصالت کلمه نیز دعوت به گفتگو شدند.
در این همایش نیلوفر مسیح به شرحی کوتاه از مرامنامه مکتب اصالت کلمه پرداخت: «مکتب اصالت کلمه تنها جنبش جمعی است که در علوم اسلامی دارای متدولوژی و اپیستمولوژی خاص خود و وارون فلسفه و نظریه پردازی غرب کاملا توحیدی بوده و به زعم ما تنها فلسفه ای است که ماندگار خواهد بود زیرا توحیدی و الهام گرفته از کتاب مقدس قرآن کریم و مکتب اهل بیت است.»
زرتشت محمدی اما در ابتدا از مشکلاتی که خانم دکتر مهوش سلیمان پور برای گرفتن مجوز مراسم رونمایی از کتاب «ماه نوشته های یک فرازمینی» داشت صحبت کرد. او گفت: «خانم دکتر سلیمان پور خیلی خیلی تلاش کردند تا مجوز این مراسم علمی را از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه بگیرند. بعد از چند هفته آمد و شد و عرق ریزان، مسئولان محترم اداره ارشاد با اعلام این که باید کسانی دیگر خارج از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی امضا کنند تا مجوز این مراسم صادر شود، هر بار رونمایی کتاب را به هفته بعد موکول می کردند. اعضای مکتب ادبی اصالت کلمه هم بارها اعلام کردند که لطفا این مقامات را معرفی کنید تا ما هم بدانیم علت این مسئله چیست؟ ما می خواهیم با آن ها گفتگو کنیم و بپرسیم که چرا کتابی که از خود وزارت ارشاد در تهران مجوز چاپ و پخش گرفته است برای رونمایی باید از جاهای مختلفی امضا بگیرد؟! چرا مجوز رونمایی کتاب هایی که در راستای فرهنگ و هنر اومانیسم مدرنیست وپسامدرنیستی و نفوذ فرهنگ لیبرال و نئولیبرال است به راحتی صادر می شوند، حتی بودجه هم می گیرند، مکان هم در اختیار آن ها قرار داده می شود، ساپورت مالی هم می شوند اما اعضای مکتب اصالت کلمه باید این قدر تحت فشار و سختگیری مسئولین باشند؟!»
در ادامه زرتشت محمدی در خصوص «مکتب» گفت: «در یک طبقه بندی مکتب ها دو گونه اند. یک دسته ایدئولوژیک و باورمندند و کسی که عضو این مکتب ها شود دارای عقاید خاص با چارچوب ویژه ای می شود همانند کمونیسم یا فاشیسم و نوع دیگری از مکتب ها، شناختی هستند مثل مکتب زبانشناسی شناختی و روانشناسی شناختی. مکتب اصالت کلمه (عریانیسم) یک مکتب شناختی و دستگاه و سیستمی برای تفکر و اندیشیدن است در نتیجه هر مسأله و موضوعی را می توان به این دستگاه داد و پردازش کرد. بنابراین کسانی که فکر می کنند «دوران مکتب سازی گذشته است»، «مکتب باید تثبیت شود»، «مکتب رد است» و… تفکر بسیار عام و سطحی ای دارند زیرا برای پردازش و تفکر و شناخت، همواره دستگاه هایی برای شناخت لازم است و این دستگاه تا زمانی که کارایی دارد مورد استفاده قرار می گیرد. ما معتقدیم مکتب اصالت کلمه، مادر همه مکتب هاست و برای آن در کتاب هایمان هم دلایلی بیان کرده ایم.»
استاد دکتر جلیل نیک نژاد، در این مراسم گفت: «دبستان مخفف ادبستان و معادل مکتب در زبان عربی و اسکول در زبان لاتین است. در جغرافیای تاریخ شعر ایران زمین تنها سه دبستان داشتیم. این سه مکتب در ادبیات فارسی عبارتند از دبستان خراسانی، دبستان عراقی و دبستان هندی؛ متاسفانه بعد از مکتب هندی شاهد هیچ مکتبی در ادبیات فارسی نبودیم و حتی جریانات نیما و شعر سپید شاملو و… به تقلید از ادبیات غرب و زیرمجموعه و تقلیدی به سبک و سیاق ادبیات غربند. هر سه این دبستان ها در ادبیات کلاسیک فارسی شکل گرفتند و در ادبیات معاصر به جز چند نوع ادبی که آن ها هم غالبا سبک ادبی اند، هرگز شاهد یک دبستان ادبی نبوده ایم.»
ایشان ادامه دادند: «دبستان ها هم دارای نگرش و راه جدید بودند و هم شیوه و طریقه نوشتن مخصوص به خود داشتند یعنی هر دبستانی علاوه بر جنبه مکتب بودن، سبک ادبی خود را هم ارائه داد. این مهم در ادبیات معاصر ایران زمین هیچ وقت اتفاق نیفتاد. اما استاد آرش آذرپیک و همداستان های ایشان با نگرش جدید و شیوه نوشتار جدید که بی گمان و بی تعارف شاهکاری شگرف و رهیافت چنین اصالتی قابل تقدیر و تامل است، تلاش می کنند راهی جدید با نگاهی جهانی در ادبیات بگشایند.»
دکتر سعید امامی نیز در خصوص اومانیسم صحبت کرد. ایشان فرمودند: «همگام با رنسانس و نظرات لوتر، اومانیسم به مفهوم بازگشت به اصالت انسان که در واقع پیشینه اش به یونان باستان باز می گردد، دارای دوشاخه شد. یک شاخه ایندیویجوالیسم یا فردگرایی بود و دیگری سوسیالیسم یا جمع گرایی. فردگرایان، لیبرالیسم و کاپیتالیسم را به وجود آوردند. در حوزه سیاست نیز امپریالیسم به وجود آمد یعنی سلطه ی قدرت جهانی و استعمار. تفکرات سوسیالیستی نیز مثل کمونیسم نتیجه ی جریان های جمع گرا بود.»
ایشان در خصوص مکتب اصالت کلمه گفتند: «برای ما مقام جامع و متکثر و ارتباط کلمه در این دو مقام خوب بیان نشده اند. از نظر فلسفی چه رابطه ای بین کلمه در مقام جامعیت و متکثر وجود دارد و این که جامعه آرمانی مدنظر مکتب اصالت کلمه چه ویژگی هایی دارد؟!»
استاد اسفندیار رشیدی نیز با مقدمه ای در باب اهمیت «کلمه» بیان داشتند: «در قرن ۲۰ میلادی یک جریان فلسفی در حوزه زبانشناسی اتفاق افتاد که در جامعه ما هنوز فقیر مانده یعنی در حوزه عمومی در کشور ما هنوز درباره آن بحث نمی شود. ما همواره با زبان زندگی می کنیم و افراطی تر این که زبان است که ما را در بر گرفته. در فلسفه زبان گفته می شود که هستنِ هر انسانی در زبان اوست. در آموزه های قدیمی ما هم گفته می شد: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد.» فروید کشف کرد که در درون ما یک بخش ناخودآگاه وجود دارد که تمام تجاربمان در آن ضبط می شود. بعدها ژان لاکان هم گفت: «اگر این ناخودآگاه تمام تجارب خوب و بد ما را ثبت کرده، به چه شکل ثبت کرده، جنس این ثبت چیست و ما چه طور این تجارب خوب و بد را نگهداری می کنیم؟ لاکان کشف کرد ما تمام این تجارب را در پیکره ی «واژه» ذخیره می کنیم. این جا می توان گفت که «واژه» اصالت دارد. چون کلمه است که هستن ما را ظاهر می کند. شما با هر کلمه ای که به کار می برید تربیت، قوم، فرهنگ، ملیت و در کل هستن خود را عریان می کنید. ما وقتی بر می گردیم به مکتب اصالت کلمه این می تواند ادامه ی منطقی همان فلسفه ی زبان باشد.»
استاد رشیدی در توصیه به اعضا مکتب اصالت کلمه بیان داشت که دکارت می گوید حقیقت یعنی شفافیت و تمایز. من پیشنهاد می کنم اعضای مکتب اصالت کلمه یک سری واژه ها را که غیرشفافند، شفاف و نسبت به حوزه های دیگر هم تمایز ایجاد کنند.
ایشان همچنین فرمودند: «از دستاوردهای مکتب اصالت کلمه، نوشتن یک رمان توسط سه نفر است _رمان «چشم های یلدا»_ که این البته آرزوی ماکسیم گورکی رئیس کانون نویسندگان روسیه بود. من می توانم بگویم که رمان چشم های یلدا این رؤیای گورکی را تحقق بخشید .»
جناب استاد آرش آذرپیک در مورد فرم شعر تجلی (همه تو انگار) در ادبیات نوقلندرانه نیز که از ابداعات ایشان است سخنرانی جالب و در خور تأملی داشتند ایشان فرمودند: «و پروردگار انسان را شبیهترین به خویش آفرید و انسانها در نژادها و چهرههای گونهگون، تجلی همان چهرهی ازلیاند. صفات و اسماء خداوند در همه چیز و همه کس تجلی کرد و هر آنچه تو میبینی اگر به ساحت قلب رسیده باشی نام و نشان حضرت او از فیض اقدس تا فیض مقدسش را دارد.
«عکس روی تو چو در آینهی جام افتاد
عارف از خندهی می در طمع خام افتاد
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد»
برای درک فرم تجلی در شعر چند مثال شایسته و بایسته است. میتوان در یک تابلوی مینیاتور به گونهای تصادفی مینیاتورهایی خُرد یافت که هرگز از ذهن و قلمموی نقاش جاری نشده باشند که آن نقوش نه صرفاً امری بیرونی بلکه به شدت درون_برونیاند. میتوان همانند میکل آنژ در کوهستانها قدم زد و تندیسهایی یافت که دست هیچ پیکرتراشی به آنها نخورده باشد یا در نقوش فرشهای سحرآمیز ایرانزمین پرندهها و چهرههایی یافت که هرگز در تخیل طراح آن نبودهاند. آنگاه که آدمیزاده عشقی راستین را تجربه کند چه به خانواده، چه به شریک عاطفی، چه به دوستی همدل، چه به یک حیوان خانگی و… اما به هر علت او را از دست داده باشد چه قدر کلمات دنیا را به سان نام او میشنود و عطرهایی گونهگون پرتابش میکنند به عطر حضور او. چه بسا در خیابان پیدرپی چهرههایی ببیند که همه و همه برایش طرحی از چهرهی او را داشته باشند و میخکوبش کنند بیآن که از چشم دیگران وجه شبه قابل قبولی بینشان باشد.
«یار بیپرده از در و دیوار
در تجلیست یا اولیالابصار»
در ادبیات نوقلندرانه برای این نمودِ یک نبود در هر آنچه بود در تصادفیترین اشکال، نام «فرم تجلی» را پیشنهاد میدهیم بر بنیان سوژه_ابژهی شناور. این مهم در شاکلهی یک آنیماتیسم ادبی رخ میدهد که یک «روح مسلط در روانِ سوژه را» بر بنیان شدت عاطفه، در انواع پدیدههای جانمند و بیجان در تجلی مدام مییابد یعنی یک چهره، چهرهی چهرهها میشود. یک صدا، صدای صداها میشود. یک عطر، عطرِ عطرها و یک نقش، نقشِ نقشها بیهیچ اندیشه شدن؛ و این یکِ پیشینی تعمیم مییابد در همه چیز و همه کس یعنی ابژهی شناوری میشود برای تجلی او که سوژهی شناور را متوقف میکند در مشاهده، مشاهدهی همه چیز و همه کس.
این گونهی نوشتار که بنیان شعر نوقلندری را نمود میبخشد اثر را به یک فونکسیونِ خلاقه با محوریت یک عاطفهی شدید مبدل میسازد که تأثیرگذاری و تأثیرپذیری توأمان همه چیز را از یک چیز در ساختار سیال موقعیت عاطفیِ سوژه به نمایش میگذارد. همین حضور تصادفی یک آشنا در نامرتبطترین پدیدارها مصداق روشن نام تجلی بر این گونهی ادبیست. یک طرح پیشینی خود را متجسم میکند، متجسد میکند و در یک کلام متجلی میکند در انواع و اقسام طرحها بیآن که وجه شبه قابل پذیرشی بین طرح پیشینی و انواع طرحهای تصادفیِ پسینی بتوان یافت که نوعی حالت روانی به شمار میآید که به گونهای معتدل به عنوان نوعی خطای ذهنیِ عاشقانه ناشی از خلق تصاویر پنهان در مخیلهی انسان و تعمیم آن به چیزهای نامرتبط تلقی میشود که به آن شبیهپنداری میگویند.
فرم شعر تجلی (همه تو انگار) نوعی تداعی آزاد بر بنیان عمیقگراییست که همین عمیقگرا بودگی آن را از سورئالیسم متمایز میکند. عمیقگرایی نه پدیدههای ذهنی_عینی را مطلق میپندارد و نه نسبی بلکه هر پدیدار را در دو ساحت همافزای ثابت و متغیر مشاهده و اندیشه میکند:
۱) ساحت ثابت که در صورت نگرگاه افراطی_انحطاطی_انحصاری مبدل میشود به پدیدهای مطلقانگار که حذف همهجانبهی ساحات متغیر را هدف خود میسازد.
۲) ساحت متغیر که در صورت مبدل شدن به نگرگاه افراطی_انحطاطی_انحصاری حذف همهجانبهی ساحت ثابت را برای رسیدن به یک اندیشهی نسبیانگار مطمح نظر دارد.
در فرم شعر تجلی (همه تو انگار) نوعی تداعی آزاد معانی شکل میگیرد که با تمام آزادیاش حول مرکز یک معنای پیشینی در همهی کلمات و گزارههای به ظاهر نامرتبط سایهای تجسدیافته از آن ساحت ثابت را یافت میکند.
نشان و نشانی معشوق در فرم شعر تجلی (همه تو انگار) نه در قید مکانیت است نه در بند زمانیت. نه در قید انگارگان اندیشگانیست و نه حتی کالبد بشری. تجلیگاه او در شعر میتواند در عین و حین آن که در آفتاب باشد در نقوش فرش نیز دیده شود. در عین و حین آن که در یک گل سرخ میتوانیمش دید در کاسهی آش نذری و حتی در آجری شکسته هم مشاهده خواهد شد. در عین و حین آن که آواز خوانندهای بهنام او را تداعی میکند در جیغ کودک یا حتی در صدای یک گربه نیز میتواند انعکاس یابد.
تفاوت بنیادین فرم تجلی با آرایههایی همانند استعاره، تشبیه و… آن است که غالباً هیچ گونه قیاس و وجه شبهی بین چهره، عطر، صدا و… معشوق با پدیده یا پدیدههایی که در آنها متجلی میشود یافت نخواهد شد.
فرم تجلی هم میتواند در اصوات واژگان رخ دهد هم در اشکال نوشتاری (فرمهای دیداری). هم در معنای گزارهها و واژگان میتواند پدیدار شود هم در بازیهای زبانی اثر؛ بنابراین فرم تجلی را میتوان به علت توانش در خلق توامان فضاهای بیانی و زبانی در اثر، گونهای متفاوت از شعر جامع (فراگفتار) دانست.
قانون تغییر معنایی گرشام در شعر تجلی، قید مرور زمان را در شعر کنار گذاشته و استحالهها و گسترشهای معنایی شگفتی را میتواند در بافتار کلمات بیافریند.
فرهنگ واژگان منفی و مثبت در نحلهی شعرهای ملامتی و قلندرانه به گونهای آشناییزداییِ وارونهانگار شده که فرهنگ واژگان مثبت در شعر زاهدانه همانند محتسب، سجاده، خانقاه، مسجد، مدرسه، قاضی و… طی جهشی وارونه در قانون تغییر معنایی گرشام به شکلی شدیداً تابوشکنانه منفیترین کلمات شده و توسط شاعران بزرگی همانند سنایی، عطار، فخرالدین عراقی، خواجوی کرمانی، عبید زاکانی و در اوج همه حافظ شیراز در فرهنگ ایرانزمین درونی گردد؛ و واژگانی به شدت منفی طی نوعی آشناییزدایی گرشاموار تا حد تقدس، مثبت اعلام شدند، واژگانی چون رند، شراب، نظرباز، خرابات، لاابالی و… .
بنا بر احیای همین رویکرد معناشناختی، شعر تجلی بر دو بنیان فلسفی در فراگرایی تئورایز شده است:
الف) سوژه_ابژهی شناور که شاعر در آن نه در تقید سوژهگرایی شاعران مدرن خواهد بود و نه در بند و دغدغهی چند و چون سوژهزداییِ آنتیمدرنیستها و پسامدرنیستها خواهد ماند.
ب) عمیقگرایی که حتی از لحاظ محتوایی نیز شاعر را هم از قید موضوعگراییها رها خواهد کرد و هم از قید شعر معناگریز، معناپرهیز و معناستیز.
به عنوان نمونه توجه شما را جلب میکنم به دو شعر در این ژانر.
شعر تجلی ۱):
«میخواهم گوشیام را شارژ کنم
لبخند تو در پریز
خشک میکند من را
میروم املت دیشب را گرم کنم
چهرهی مبهمت بر آن تبسمکنان
ای کاش ندیده بودمت
تا همانند رهگذران
فقط عکس تو را در قاب حجلهی سیاهت
ببینم و بگویم:
«چه حیف! چه قدر زیبا و معصوم بوده!»
چرا ماه هم قاب عکس توست؟
چرا در تمام تن زاگرس
عکست به یادگار تراشیده شده؟
و این همه زن
در خیابان و اینترنت
ماسک تو را بر چهره زدهاند
ای کاش نمیدیدمت!
تا میتوانستم اکنون ببینم
در گوشهگوشهی شهر
حتی یک نفر
حتی یک چیز
غیر تو را.»
شعر تجلی ۲):
«بیهوا پرتاب کردی
به سوی من
و همهی هر آنچه شعرِ نانوشته
اناری از هجرت و قندهار را
تا ندیدمت دانههای سرخ دلشان
پیداترین شد
سیبها، ترنجها، پرتقالها
و حتی توپ پارهای
که شیشهی پنجرهام را
خاک کرد برای همیشه
میدانم من نیز نباشم
بیقراری ابرها
تودههاییست از انار
و پرتاب شدن
که دانهدانه با نظم و ترتیبی شگفتانه
میرقصند بر زمین
این بغضِ بههمپیچیدهی خونین
که بیتو خندانتر از شراب
در چرخشی ناگهان
از هم شکافت
کاش بودی و میدیدی!
هر دوشیزه که میگشاید
سرخی دهانش را
به دوستت دارم
پرتاب میکند یکباره
اناری از هجرت و قندهار را
به سوی من
و هر آنچه شعرِ نانوشته.» »
در پایان جلسه جناب استاد آذرپیک به تعدادی از مهم ترین پرسش هایی که از سوی افراد حاضر در همایش مطرح شده بود پاسخ دادند که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
پرسش ۱) «برخی معتقدند که شما ادعا دارید همه چیز را می دانید یا مکتب اصالت کلمه به همه چیز می خواهد پاسخ دهد. آیا چنین است؟»
پاسخ) «بسم رب الکلمه، به نام خالق انسان و کلمه، اعوذ بالله من الجهل. کسانی که در مقام چهارده معصوم نباشند هرگز نمی توانند چنین ادعایی کنند و بنده هم در یک رباعی، اول خطاب به خودم سروده ام که:
«آنان که شبیه قصه ی من بودند
در پنجه ی وحشیانه ی تن بودند
ما غرق گناهیم خدا می داند
معصوم فقط چهارده تن بودند»
حقیر خود را کلب آستان غلامان محبان یاران حضرت امام عصر، اول شخص مفرد مذکر غایبِ هستی مولانا و سیدنا محمد مهدی «عج» می دانم. جز این که احساس حقارت می کنم در برابر برخی از بزرگانی که در تاریخ علم و فرهنگ و هنر و ادب بودند چیزی نمی دانم. من به این جمله از حکیم بزرگمهر اعتقاد دارم که می گوید: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز به دنیا نیامده اند» که من این را قبلاً در کتاب «چشم های یلدا» هم بیان کرده ام.»
پرسش ۲) «شما حاضرید به خاطر مکتب اصالت کلمه جان خود را فدا کنید؟»
پاسخ) «من به جز برای قرآن و کلام خدا حاضر نیستم جانم را بدهم از جمله اصالت کلمه. مکتب اصالت کلمه از یک انسان ممکن الخطا (من با جایزالخطا مخالفم) و پر از نقص، به نام آرش آذرپیک صادر شده و در این روند ۲۰ ساله هم خودم بعضی از مفاد اصالت کلمه را به چالش و نقد کشیده ام. چیزی که دستاورد تفکری یک انسان باشد قابل رد و نقد و تکامل است و یک هستی انسانی به هیچ وجه آن تقدس را ندارد که به خاطر آن جان را فدا کرد. بهتر است که زنده باشیم و در تکاملش بکوشیم.»
پرسش ۳) «آیا شما خداوند و ائمه اطهار را قبول دارید و چگونه قبول دارید؟»
پاسخ) «متاسفانه بعد از غلبه و سیطره تفکر اومانیستی بر جهان مسیحیت و یهودیت و در بعضی از بلاد اسلامی یعنی ادیان ابراهیمی یک شائبه پیش آمد به طوری که شخص خود را مرکز و معیار همه چیز می داند و می گوید: «من خدا یا فلان بزرگ را قبول دارم یا رد می کنم» یعنی همان بحث سوژه و ابژه که ریشه در فلسفه ذهن و عین دکارت داشت که بنیان گذار اصلی عصر اومانیستی است اما حقیر خودم را پیرو سنت توحیدی می دانم که در آن حقیر برای خود وجودی که بتواند در برابر انبیا و اولیای الهی بگوید: «قبول دارم یا قبول ندارم» را قائل نیستم بلکه اگر سعادتی داشته باشیم آن ها باید ما را قبول داشته باشند. اگر هیچ سایه هم بپذیرد من حتی سایه ی هیچ هم نخواهم بود.
«همه شب نهاده ام سر چو سگان به آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی» »
پرسش ۴) «لوگوی مکتب اصالت کلمه به چه معناست؟ آیا این مکتب آرم دیگری هم دارد؟»
پاسخ) «لوگوی مکتب اصالت کلمه یک نشانه است به طوری که در یک دایره نیمه باز، یک بی نهایت قرار گرفته است، به این مفهوم که پتانسیل وجودی کلمه بی نهایت است و نباید در هیچ ایسم و مکتبی آن را منحصر و محدود کرد و غیر از این لوگو در مکتب اصالت کلمه لوگویی استفاده نشده است و اگر کسی چیزی ترسیم کرده از ذوق شخصی طراحان جلد کتاب بوده مثلا طرح خورشیدی که مرکز آن کلمه است و هر کدام از مکتب های دیگر یک پرتو آن هستند از ذوق جناب آرمین شیرزاد است که طراح جلد چند نمونه از آثار مکتب اصالت کلمه بوده اند. هر شرکت و انجمنی لوگو و آرمی برای خود دارد که قابل تغییر است و هر زمان می توان از لوگوی دیگری استفاده کند. ما بر همین لوگو هم هیچ اصراری نداریم و اگر دوستان پیشنهاد بهتری دارند می توانند اراده بدهند. ما هم استقبال می کنیم.»
پرسش ۵) «نظر شما درباره عرفان در جامعه امروز ایران چیست؟»
پاسخ) «عرفان از دستاوردهای منبع شناختی شهود است. در عریانیسم ما پنج منبع کلی شناختی را مبنای شناخت قرار داده ایم. هر مکتبی را ما اگر بخواهیم بشناسیم، باید بدانیم آن مکتب از چهار پروسه شکل گرفته است. اول منبع یا منابع شناختی آن است. دوم مبانی ای که از دل آن منابع شناخت بیرون آمده اند. سوم مدل طراحی شده یا مته متیکالی که آن مکتب به قول هایدگر ارائه می دهد. چهارم مولفه ها و المان هایی که مواد تشکیل دهنده ی آن مکتب را شکل می دهند؛ که از دل این چهار پروسه دستاوردهای آن مکتب روشن خواهد شد. مکتب اصالت کلمه در کلیت خود به پنج منبع کلی که هر کدام به منابع جزئی تر تقسیم می شوند قائل است: ۱-وحی۲ –تجربه ۳-عقل ۴-شهود ۵-مرجع باز تاریخی.
به زعم حقیر در رگ جامعه ایرانی خون عرفانی غلیظ شده است و عرفانِ خون ما ایرانی ها بسیار بالا رفته!! و به نوعی باید تلطیف شود. بعد از مکتب بزرگ ملاصدرا در دوران حکومت صفویه که آخرین مکتب فلسفی جهان اسلام بود مکتب های عرفانی زیادی شکل گرفته اند. بر همین اساس در رگ ایرانی ها قدری خون عرفانی غلیظ شده است. اگر چه خود عرفان برای تلطیف فضاهایی که باعث داعشیسم، القاعده، طالبان و بوکوحرام ها شده، لازم است اما به راستی اگر ما ایرانیان خرد را پرورش می دادیم منافع بیشتری برایمان می داشت.
«به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم؟»
و البته بحث ما این نیست که ضد عرفان شویم بلکه باید قدری آن را تلطیف کنیم. ما بسیار نیازمند فلسفی اندیشیدنیم. فلسفه خون ما ایرانی ها و مسلمان ها بسیار پایین آمده و پایین بودن آن هم خطرناک است.»
پرسش ۶) «آیا مکتب اصالت کلمه به نوعی صلح کل اعتقاد دارد و این که آیا همه نگرش های دنیا را بدون کم و کاست می پذیرد؟»
پاسخ) «در کتاب «دوشیزه به عشق باز می گردد» به صورت کاملاً شفاف و مشخص گفتیم که عریانیسم، منتقد جدی و سرسخت اومانیسم مدرنیستی و اومانیسم پسامدرنیستی است به ویژه جریانات لیبرال و نئولیبرال امروزی؛ و علیه هر گونه سنتی که علیه توحید باشد قد علم کرده البته بحث ما دینی نیست بلکه فلسفی است. ما مکاتب را به چالش و نقد می کشیم مثلا ًدر خصوص بیانیه حقوق بشر، منبع شناخت این حقوق بشر چیست؟ و آیا منبع یا منابعی که برای شناخت آن استفاده کرده اند با منبع شناخت جوامع ما و دیگر جوامع جهانی هماهنگی دارد؟ پاسخ ما منفی است پس نمی تواند کاملاً جهانی باشد.»
پرسش ۷) «بزرگ ترین ضربه ای که ممکن است عریانیسم را از مسیر خود خارج کندن چه می تواند باشد؟»
پاسخ) «بزرگ ترین ضربه به زعم من می تواند یک ضربه درونی باشد، آن گاه که یاران مکتبی از روی ارادتِ جهل آلود یا جهلِ ارادت آمیز از مکتب عریانیسم یا شخص بنیان گذارِ آن پدیده هایی مقدس بسازند که این عمل ریشه عریانیسم را با تیشه خواهد زد زیرا این مکتب در اصل برآیند یک نگاه نقادانه است و مکتبِ نقدی که توسط هوادارانش مقدس پنداشته شود راه نقد را برای همیشه به روی خود بسته است و تبدیل به یک مرداب اندیشگانی خواهد شد. به قول بیدل دهلوی:
«بیرون از این دو عبرت ما را نمی توان یافت
یا ناقص الکمالیم یا کامل القصوریم»
حقیر صراحتاً اعلام می کنم به هیچ وجه یک انسان به اصطلاح معنوی نیستم و امیدوارم روزی از یک انسان کامل القصور تبدیل به انسانی ناقص الکمال شوم و مکتب نیز اگر دروازه نقد علمی را به روی خود نگشاید به هیچ عنوان پیروز تاریخ نخواهد شد. ما پیروزان بزرگ ترین شکست های خویشیم پس نباید از هر گونه نقدی هراسید چرا که اگر از نقد برآشفته شویم در اوج پیروزی های پوشالی، شکستمان حتمی ست.»
پرسش ۸) «آیا شما مکتب خود را برحق می دانید و معیار حق و باطل از نظر شما عریانیسم است؟»
پاسخ) «با یقینی روشن تر از آفتاب می گویم آخرین باری که آن وجود بی پایان هستی بخش با انسان سخن گفت تا جامع ترین و فرازمان_مکان ترین برنامه زندگی سعادتمند را تا همیشه تاریخ به او هدیه کند از طریق وجود مقدس فخر جهان، قافله سالار ما، تمام هستی روحِ اول آفرینش و آخرین پیامبر تاریخ، حضرت پیام آور نور و رحمت _حضرت محمد مصطفی (ص)_ بوده و قرآن مانیفست خداوند است برای بشریت. بنابراین چه امروزی که هستم و چه فردایی که نباشم هر کلمه، مؤلفه، اصل و مبنایی در عریانیسم که باشد هر چه قدر در چشم ظاهربین ما و عقل ناقصِ سایه فهمِ ما علمی و دانشورانه جلوه کند چنان چه با نص صریح کلام الله مبین ناسازگار باشد مدیون هستید و باز هم تأکید می کنم مدیون هستید اگر آن را در نزدیک ترین سطل زباله نیندازید که اگر بر زمین انداخته شود آن را آلوده خواهد کرد زیرا سواد دینیِ حقیر در حد یک مسلمان معمولی و شیعه مقلد است؛ بنابراین امکان دارد در این راه اشتباهاتی ناخواسته از وجود ناقص من در تدوین مؤلفه های مکتب سر بزند که امیدوارم یاران عزیز در این زمینه هشیار باشند و منتقدان بزرگوار دلسوزانه تذکر بدهند و به نقد بکشند.
«خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار» یا علی»
در پایان بانو کوثر مهدی زاده _مجری برنامه_ از مادر جناب استاد آرش آذرپیک، دکتر مهوش سلیمان پور و جمعی از بانوان صاحب قلم درخواست کرد که با هم از کتاب «ماه نوشته های یک فرازمینی» رونمایی کنند. در این مراسم دکتر سلیمان پور، ضمن قدردانی از حضور اساتید، شعرا، هواداران و حاضران در همایش، به چند تن از اساتید و دوستان اهل قلم کتاب «ماه نوشته های یک فرازمینی» را با امضا تقدیم داشتند.
حاشیه مهم این جلسه: طبق معمول و به یک باره برای تمام جماعت شعرای کرمانشاه که به این مراسم دعوت شده بودند در همان روز و همان ساعت به گونه ای کاملاً اتفاقی کار پیش آمد _همانند نشست نقد کتاب چشم های یلدا که امرداد ۹۷ در تالار غدیر کرمانشاه برگزار شد_ وگرنه به قول خودشان آن ها بسیار هم خانم دکتر سلیمان پور را محترم می دانند و هیچ غرضی هم با مکتب اصالت کلمه ندارند؛ البته دکتر سلیمان پور در مقدمه کتاب ماهنوشته های یک فرازمینی پیشاپیش به این مهم صریحاً اشارت کرده بودند بنابراین حنای این بهانه ها دیگر رنگی ندارد اگر چه برای رونمایی سه کتاب پیشین خانم دکتر سلیمان پور که بنا بر نظرگاه ایشان از نگرگاه ادبی در سطح بسیار پایین تر از کتاب ماهنوشته های یک فرازمینی قرار دارند تمام این عزیزان! از آغاز تا پایان جلسه ثناگو و تبریک گوی تولد کتابشان بودند.